آداب و رسوم شب یلدا در آذربایجان

شب یلدا با آداب و رسوم خاصی در چهار استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، زنجان و اردبیل همراه است. این مقاله به معرفی چنین آداب و رسومی از نظر فرهنگی و هنری اختصاص یافته است. بی تردید در یک نوشته کوتاه نمی‌توان همه موارد مربوطه را گنجاند، ولی شاخص‌ترین آنها مورد اشاره قرار گرفته است.

شب یلدا بلندترین شب سال است که به زمان مابین غروب آفتاب از تاریخ ۳۰ آذرماه، یعنی آخرین روز پاییز، تا طلوع آفتاب روز اول دی‌ماه، یعنی نخستین روز زمستان، مربوط می شود. این تحول مصادف با انقلاب زمستانی در نیمکره شمالی است. به همین علت از آن تاریخ به بعد طول شب کوتاه تر و طول روز بیشتر می شود.

معنای واژهُ یلدا

یلدا برگرفته از یک واژه سُریانی می باشد که به تولد و زایش معنی شده است. سریانی زبان رایج مسیحی ها بوده است. دانشمند بزرگ ایران، ابوریحان بیرونی(خوارزمی)، با نام میلاد اکبر از شب یلدا یاد می کند و آن را میلاد خورشید دانسته است.

شب یلدا در استان آذربایجان شرقی

شب یلدا را در آذربایجان “یلدا گجه‌سی” و یا “چیلله‌گجه‌سی(شب چلّه)” می‌نامند.

اولین چیزی که از یادآوری شب چله به ذهن خطور می‌کند، حضور “هندوانه” در این مراسم است. هندوانه مظهر شیرینی، خونگرمی، سرسبزی و سرخ‌فامی، شادابی و سرزندگی است.

در زمان‌های قدیم در آذربایجان که ارتباطات به این آسانی نبود، از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور می گذاشتند و آن‌ها را از سقف زیرزمین آویزان می کردند تا در هوای آزاد خراب نشود و یااینکه در میان کاه نگهداری می‌کردند.

اغلب مردم در این شب برنج، مرغ و آشِ شیر پخته و بعد از شام نیز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه) آجیل، لبو، هویچ، حلوای گردو، انواع میوه نظیر خربزه، هندوانه و خشکبارهایی چون انگور، بادام و سنجد می‌خورند.

در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان شرقی رسم بر این است که کسانی که نامزد هستند، در دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود “خونچا” می‌فرستند. “خونچا” تلفظ آذربایجانی‌ واژهُ “خوانچه” به معنای سینی مسی پزرگی مملو از هدایای گوناگون است. در میان این خوانچه، علاوه بر هندوانه می‌توان تحفه‌های رنگارنگ نظیر پارچه‌های حریر و گرانقیمت، میوه‌هائی نظیر پرتقال، سیب، انار، هندوانه و شیرینی‌های متنوع و آجیل را مشاهده کرد. برخی از آذربایجانی‌ها و به ویژه خانوادهُ “تازه‌دامادها” در چنین شبی سعی می‌کند ذوق هنری خود را به رخ خانواده عروس و به ویژه عروس‌خانم بکشند. به همین خاطر، هندوانه را به شکل‌هایی زیبا، جالب و شورانگیزی تزئین می‌کنند.

آجیل هم یکی دیگر از ملزومات شب چله است. آجیل آذربایجان که به لحاظ کیفیت و تنوع، زبانزد خاص و عام است، همواره حضور موثری در این مراسم دارد.

در سال‌های دور، تنقلات شب چله، به تخمه، پشمک، سنجد، قیسی، برگه زردآلو، بادام و گردو ختم می‌شد. اما اکنون در سفره شب یلدای مردم آذربایجان، انواع آجیل‌های تشریفاتی(!) نظیر پسته، فندق، مغز بادام و گردو و انواع میوه‌های گرمسیری نظیر پرتقال، نارنگی و حتی موز و نارگیل را می‌توان مشاهده کرد.

بعد از خوردن تنقلات و میوه، بزرگان خانواده حکایات‌ها و داستان‌هایی از حماسه‌های ملی این سرزمین و ضرب‌المثل‌ها را شرح می‌دهند و «بایاتی» خوانی می‌کنند. بایاتی، شعر دوبِیتی‌ به زبان آذربایجانی است. نظیر:

چیلهَ چیخار، بایراما بیر آی قالار.
پینتی آرواد، قوورمانی قـــورتارار.
گئدر باخار گودول ده یارماسینا.
باخ فلکین گردش و غوغاسینا ..!

ترجمه:

«چله» تمام میشود، (در حالیکه هنوز) یک ماه به عید باقی مانده./زن بدسلیقه، گوشت‌ (سرخ شدهُ ذخیره) را تمام کرده./(و به ناچار) به «بلغورهای» انبار روی آورده./(و حالا) تو ببین داد و هوارِ روزگار  را ..!

شاعر شیرین سخن آذربایجانی، محمد حسین شهریار نیز شب‌نشینی‌های زمستانی و شرح داستان‌ها و روایت‌ها را در بایاتی‌هایِ منظومه مشهور “حیدربابایا سالام” چنین به تصویر کشیده است:

قــــاری‌ننه گئجـه نــاغیل دینـــده
کولک قالخوب قاپ باجانی دوینده
من قــاییدوب بیرده اوشــاق اولیدیم
بیر گول آچوب اوندان سورا سولیدیم

ترجمه:

آن وقتی که  نَنِهٔ پیر شبها قِصه می‌گفت/آن وقتی که طوفان به در و پنجره می‌کوبید/(کاشکی په آن زمان) من برمی‌گشتم و بچه می‌شدم/ مثل یک گل می‌شکفتم و سپس پژمرده می‌شدم.

در تبریز در شب یلدا “عاشیق‌ها” می‌نوازند و می‌خوانند. عاشیق‌ها نوازندگان محلی هستند که اشعار و موسیقی آنان برگرفته از موسیقی خلق آذربایجان است. آنها در حین اجرای برنامه، داستان می خوانند، فی البداهه شعر می‌سرایند و ساز می‌زنند. قصه‌هایی که عاشیق ها در شب یلدا می گویند ریشه در افسانه‌های کهن آنها دارد. قصه هایی مثل “کوراوغلو”، “قاچاق نبی”، ” شیرون و فرهاد” و “اَصلی- کَرَم” از قصه‌های مشهور عاشیق هاست.

شب یلدا در اردبیل

شب یلدا در اردبیل نیز به “چیلله گئجه سی” معروف است.

“چیلله گئجه سی” نمادی از مهربانی، صفا، صمیمیت، دورهمی و صله رحم است. در این شب همه در خانه بزرگ‌ترها دور هم جمع می‌شوند و یلدا را جشن می‌گیرند.
در اردبیل مردم فصل زمستان را در روزشمار خود به ۳ قسمت تقسیم کرده‌اند. ۴۰ روز اول آن را چله بزرگ، ۲۰ روز بعد از آن را چله کوچک و ۳۰ روز آخر را نیز “بایرام آیی”یا ماه عید می‌نامند. از این رو پایان فصل پاییز و آغاز “چله بزرگ” و زمستان در اردبیل مصادف با شب یلدا است.

اکثر مردم در این شب “چیلله قارپیزی”(هندوانه چله) می‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمی‌کنند. آیین شب یلدا همراه با خوردن آجیل مخصوص، انار، شیرینی و میوه‌های گوناگون است که هم جنبه نمادین دارند و هم نشانهٔ برکت و تندرستی و فراوانی و شادکامی هستند.
این آیین‌ها در اردبیل تقریبا مشابه با آیین‌هایی است که در سایر استان‌های کشور برگزار می‌شود و تنها تفاوت آن در تنقلات شب چله است.
معمولا اهالی اردبیل با آجیل شب چله که تشکیل شده از کشمش، نخودچی، گندم، جو، عدس و برنج برشته یا بوداده، مغز گردو، بادام، تخمه کدو، قیسی، سنجد و کدو، چغندر و… پذیرایی می‌شدند اما سال‌هاست که این تنقلات جای خود را به انواع آجیل‌های شور، خام و شیرین، قارشیق(مخلوط)، میوه خشک، ژله، شیرینی و شکلات و میوهٔ تازه داده است.

در قدیم به این صورت نبود که به راحتی بتوان آجیل شب یلدا را تهیه کرد و تنها تنقلات شب چله قاووت، قورقا، کشمش و سنجد بود که زنان این خوراکی‌ها را در خانه تهیه می‌کردند و در بین میوه‌ها نیز داش کلمی، هویج، لبو و کدو حلوایی را می‌توان نام برد. از تنقلات دوران‌های گذشته قاووت و قورقا بیشترین طرفدار را داشت. قاووت با آسیاب کردن گندم برشته و مخلوط کردن آن با بَزَرَک (آرد نخودچی) و شکر تهیه می‌شود.
در شب‌های چله افراد فامیل دور کرسی چوبی جمع می‌شدند و به قصه‌ها و روایت‌های شیرین بزرگ‌سالان گوش می‌دادند. زنان و دختران روستا در گرگ و میش شب‌های چله در تکاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا می‌کردند و برای گذران ساعات خوش در کنار فامیل لحظه شماری می‌کردند. آنان در سینی‌های قدیمی مسی در فضای دودگرفته آشپزخانه‌های قدیمی، انواع میوه و تنقلات را مهیا می‌کردند. دراین شب استثنایی، پس از صرف شام و خواندن دعای شُکر در پای سفره، همگان در کنار هم، از شادی‌ها و غم‌ها، موفقیت‌ها، اعتقادات، امیدها و بیم‌هایشان می‌گفتند. بزرگ‌ترها و ریش سفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن برخی از اشعار محلی مانند بایاتی، خاطرات و داستان‌های کهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل می‌کردند.
در گذشته در شب یلدا، بزرگ‌ترها با کودکان همبازی می‌شدند. “گل یا پوچ” از جمله بازی‌هایی است که در شب چله با مشارکت همه اعضای خانواده رواج داشت. اما اکنون به ندرت می‌توان چنین جلوه‌هایی را به چشم دید. حضور همه اعضای خانواده و فامیل محیطی صمیمی و لذتبخش و خاطره انگیز را فراهم می‌کرد.
از دیگر مراسم‌های‌ این شب، بردن “چله” برای نوعروسان از طرف خانواده داماد است که قدیم‌ها در سینی‌های بزرگ مسی با تزیین خاصی وسایل مورد نیاز این شب و لباس گرم و زمستانی برای عروس برده می‌شد و در منزل عروس بعد از مراسمی خاص از مهمانان با تنقلات ساده و مخصوص این شب پذیرایی می‌شد.

آداب و رسوم  زنجانی‌ها در شب یلدا

یلدا در میان مردم زنجان هم مانند سایر مناطق کشور از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. از آداب و رسوم مهم زنجانی‌ها در شب یلدا می‌توان به صله رحم، چله بردن برای تازه عروس و دامادها و حافظ‌خوانی و… اشاره کرد.

در زنجان نیز شب یلدا همان چیلله گئجه سی است. جشنی در بلندترین شب سال، شبی که با رسم و رسوم و باورها گره خورده است. مردم این استان دو ماه اول زمستان را به دو قسمت تقسیم می‌کنند که ۴۰ روز اول را بویوک چیلله(چلهٔ بزرگ)  و ۲۰ روز دیگر را کیچیک چیلله(چلهٔ کوچک) می‌نامند. چیلله گجه‌سی، شب قبل از اولین روز از چله بزرگ است. در این چهل روز هوا سرد است. اما  با اتمام آن، چله کوچک شروع می‌شود که  پربرف‌تر و سردتر است.

گردهم آمدن اعضای خانواده اعم از فرزندان، پدر و مادر، داماد و عروس در یک جا و آن هم در آغاز فصل زمستان از کارکردهای اجتماعی گرامیداشت شب یلدا محسوب می‌شود. این اجتماع در خانه بزرگترها و تکریم مقام آن‌ها موجب تقویت همگرایی و انس و الفت در خانواده می‌شود.

اکثر مردم زنجان در شب یلدا “چیلله قارپیزی” (هندوانه چله) می‌خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمی‌کنند. ریش‌سفید خانواده در حالیکه با چاقو هندوانه را می‌بُرد، می‌گوید “قادا بلامیزی بو گئجه کسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم).” به این شکل، در فصلی که شبهای طولانی وسرد در زنجان حاکم است، خانواده‌ها بیشتر با هم همفکری و درد دل می‌کنند. مردم زنجان کدوتنبل‌ها و چغندرهای سرخ را برای این شب تهیه می‌کنند. در روستاها کشمش، ترب، شلغم، کلم، توت، آلو و زردآلوهای خشک شده تابستان و گردوهای خشک شده درانبارها بهترین آجیل این شب هاست. “شب چره” که شامل گردو، کشمش، توت وگندم بوداده و لوبیای خشک است، اصلی‌ترین آجیل شب یلدا در زنجان به حساب می‌آید.

یکی دیگر از آداب و رسوم یلدایی روستایی‌های زنجان در شب چله، رسم “شال اندازی” است. اگر پسر جوانی دختری را نشان کرده باشد، در شب چله، شالش را ازپشت بام خانه او، از میان “باجا”(سوراخ نسبتا بزرگ هواکش سقف خانه) به داخل آویزان می‌کند. اگر خانواده دختر تمایل به دادن دخترشان به این پسر جوان را داشته باشند، به آن شال هدیه‌ای مثل جوراب می‌بندند و داخل جوراب یک مشت نخود و کشمش هم می‌ریزند.

یکی دیگر از رسوم قدیمی شب یلدا در زنجان به رنگ درون هندوانه پس از بُریدن آن مربوط بود. ممکن است این رنگ زرد یا قرمز باشد. اگر هندوانه خانواده‌ای زرد رنگ بود و پسری داشتند که شرایط ازدواج را داشت، نشان از ازدواج پسر آن خانواده بود. اگر هندوانه بریده شده سرخ بود و دختری با شرایط ازدواج وجود داشت، نشان از ازدواج دختر خانواده بود. همچنین در صورت وجود بانوان باردار نیز، رنگ زرد هندوانه نشان از بچه پسر و رنگ سرخ نشان از بچه دختر داشت. بنابراین وجود هندوانه و رنگ درون آن در شب یلدا معنای نمادین هم داشت. تزئین هندوانه به شکل‌های مختلف و گذاشتن در سینی مسی بزرگ با پارچه قرمز و در کنار آن سیب قرمز، انارقرمز، تخم مرغ‌های رنگ شده با پوست پیاز قرمز، روغن، نان محلی، برنج، گوشت و یک هدیه که در بیشتر مواقع طلا و پارچه است، “چیلله خنچاسی” نامیده می‌شد. اینها هدیه‌هایی است که خانواده داماد برای نامزد جوان خود تهیه و با دعوت و همراهی اقوامِ نزدیک به منزل نوعروس می‌برند. در این شب عروس منتظر خنچه‌های عروسی است. خنچه‌هایی که روی سینی‌های بزرگ باظرافتی خاص روی هم چیده می‌شوند و پارچه‌ای قرمز به نام «شال» روی آن کشیده می‌شود.

یکی دیگر از رسوم قدیم این بود که بعد از بریدن انار یکی از بزرگان جمع دانه‌ها را برمی‌داشت و می‌گذاشت کنار چراغ توری زنبوری تا چراغ هم از سرخی انار انرژی بگیرد.

روی میز یلدای آذریبایجانی‌ها معمولاً قاورقا یا گندم برشته شده با شاهدانه وجود دارد. قاورقا(گندم برشته) کلمه‌ای ترکی است که از فعل “قووورماق” به معنای سرخ کردن گرفته شده‌ است.

شب بعد از شب یلدا، خانواده عروس یک کیسه حمام، جوراب و دستمالی که عروس خودش درست کرده یا بافته را در سینی می‌گذارند و برای داماد می‌فرستند.

در شهر زنجان، برای شام شب یلدا، رشته پلو، آش ترش، فسنجان، «خاگینه خرما» ازخرمای زاهدی هم درست می‌کنند. کشمش، خلال بادام، پسته، تخم مرغ و پیاز به همراه ادویه‌های معطر، اجزای اصلی این غذا به شمار می‌روند.

در زنجان هنوز هم دراین شب، بعد از اجتماع کوچکترها در خانه بزرگترها و صرف شام، همه افراد حاضر گرد هم می‌نشینند و برای مدت نیم تا یک ساعت با بازی «اوزوک اوزوک»( اوزوک = انگشتر‌ ) مشغول می‌شوند. در این بازی افراد شرکت‌کننده به دو گروه مساوی تقسیم شده و در مقابل هم قرار می‌گیرند. سپس انگشتر یکی از افراد به عنوان مهره اصلی بازی و با قرعه به نام گروه اول درآمده و بازی آغاز می‌شود. هر فردی در گروه مقابل باید حدس بزند انگشتر در کدام انگشت سرگروهِ گروه دوم است این بازی تا برنده شدن یگ گروه ادامه می‌یابد.

مردم زنجان بعد از جمع شدن سفره شب یلدا، به دلیل اینکه روز اول دی‌ماه خورشید گرمای خود را به زمین خواهد داد و «خضرنبی» با یاران خود خواهد آمد و با بوزاوغلان (پسر یخی) مبارزه خواهد کرد و برف‌ها و یخ‌ها آب خواهد شد، شادی می‌کردند. همچنین در برخی از روستاها و خود زنجان نیز مردم صبح اول وقت جلوی نور افتاب می‌ایستادند تا گرمای آفتاب به آن‌ها بخورد و مردم آن را خوش یمن می‌دانستند.

در مهمانی‌ها بنا بر رسوم گذشته مردم حافظ می‌خوانند و در این شب تفأل می‌زنند و بنا برنیت‌شان از حافظ می‌خواهند که از آینده خبر دهد. باسوادهایِ خانه شاهنامه می‌خوانند یا قصه‌ای از قدیم می‌گویند. در شب نشینی‌ها آذری‌ها با خواندن شعر به مجالس خود رنگ و بوی خاصی می‌دهند و به صفا و صمیمیت مجلس رونق ویژه‌ای می‌بخشند. بزرگترها با خواندن اشعار ترکی روزگار پرشور جوانی را یاد می‌کنند و جوانان مجلس هم در این کار پدران خود را یاری می‌کنند. در این شب علاوه‌ بر شوخی‌ها و نقل روایات و «تاپماجالار» و «بایاتیلار»؛ اشعار حافظ، سعدی و فردوسی خاطرات و داستان‌های کهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل می‌کنند. نقل این تاپماجالار (معماها) و بایاتیلار (دوبیتی‌های ترکی) یکی از مشخصه‌های شب چله است.

آنچه بیان شد تنها بخشی از رسوم شب یلدا در استان زنجان و روستاهای است که اکنون نیز بدان عمل می‌شود و نسل جوان نیز با تداوم بخشیدن به آن‌ها، اجازه نمی‌دهند این آداب و سنن زیبا که از گذشتگان به ارث رسیده به فراموشی سپرده شود.

شب یلدا در آداب و رسوم  آذربایجان غربی

مراسم یلدادر این استان هم به چیلله گجه سی موسوم است.

خوردن هندوانه سمبل سبزی و شادابی، انار نماد تکثیر و زایش، حلوا نماد شیرینی و شیرین کامی از جمله سور و سات شب یلدا در آذربایجان غربی است. در آیین آذربایجان‌غربی، هندوانه نشانه‌ای از فصل گرما و تابستان است و مصرف آن در شب یلدا که شب آغاز فصل سرماست خود بیانگر غلبه و چیرگی بر شدت سرمای زمستان است و شروع خوشی بر فصل سرما تلقی می‌شود. پیران قوم هنوز حکایتهای زیادی از شیرینی و سرخی هندوانه شب چله روزگاران گذشته که عمدتا در پای کرسی خورده می‌شد تعریف می کنند.

فرستادن هدیه به نوعروسان از سوی خانواده داماد، یکی از آیین هایی است که هنوز به قوت خود باقی است، در شب چله خانواده داماد با میوه های و تنقلات خاص شب یلدا را به خانه نوعروس می‌برند و خانواده عروس نیز یک مهمانی ترتیب می‌دهد و از خانواده داماد پذیرایی می‌کند.

از قدیمی‌ترین رسم‌های منطقه آذربایجان در شب چله، برگزاری جشن خدر نبی و قورتولوش بایرامی(عید نجات) است که ریشه در باورهای ایرانیان باستان دارد که تا حدودی از بین رفته ولی خاطرات آن هنوز در اذهان مادربزرگ ها و پدربزرگ ها به جا مانده است.

در عید خدر نبی جوانان دم بخت هر روستا حبوباتی نظیر نخود، گندم، ذرت، تخم هندوانه و خربزه از منازل اهالی روستا جمع می‌کردند و پس از پختن و خشک کردن، همراه نمک در هاون می کوبیدند که در اصطلاح محلی «قووت» نامیده می شود.

هر یک نفر از جوانان به اندازه هفت ناخن از این قاووت را زیر زبان خود گذاشته و می‌خوابیدند و خواب‌هایی که می‌دیدند توسط بزرگ تر ها تعبیر می‌شد.

همچنین دختران دم بخت از حبوبات جمع آوری شده آش پخته و بین همسایه ها تقسیم می کردند. که در واقع نوعی نذری برای باز شدن بختشان بود.

با گذشت زمان و تغییرات فرهنگی و اجتماعی، نوع برگزاری این گونه مراسم نیز متحول شده، ولی اساس و پایه آنها ثابت مانده است

امروزه در مناطق آذربایجان شب یلدا جوان‌ترها در منزل پدر و مادر جمع شده و با خوردن هندوانه، انواع حلوا، آجیل، پشمک و سایر تنقلات مدرن که جایگزین کشمش، سنجد، گندم برشته و انگور و سایر خوردنی‌های سنتی شده، این شب را جشن می گیرند.

به این ترتیب که اگر خانواده‌ای تازه عروس نامزد داشته باشد با خرید معمولا یک قطعه طلا و یک دست لباس و شیرینی به منزل عروس رفته و با دادن هدیه ها اجازه تازه عروس را از پدر و مادرش می گیرند تا در مراسم شب به منزل داماد بیاید. همچنین اگر خانواده ای دختر تازه عروس داشته باشد که در طول این سال به خانه بخت رفته باشد معمولا دو سه روز قبل از شب یلدا هدیه و تنقلات همراه نان محلی پخته شده آماده کرده و توسط برادر عروس به منزل داماد می فرستند.

“ائویز آباد اولسون” (خانه تان آباد باد)، “پایینیز چوخ اولسون” ( نعمت تان به وفور)، “تانری خوشلوق وئرسین” (خداوند همیشه دلخوشتان کند) و نظایر اینها دعاهای خانواده ای است که سوغات شب یلدا را دریافت کرده است.

در آذربایجان‌غربی در کنار این خوردنیهای مختلف شب چله، حلوای محلی نیز جایگاه ویژه ای دارد. آذربایجان‌غربی به خصوص ارومیه به عنوان یکی از شهرهای تولید کننده حلوای محلی درکشور شهرت دارد و از چند وقت مانده به شب چله از شهرهای دور و نزدیک فروشندگان و مصرف‌کنندگان برای عرضه و مصرف حلوای شب یلدا به این شهر سفر می کنند. حلوای هویج و گردوی ارومیه در شب یلدا مصرف بالایی دارد و در بیشتر مناطق کشور نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. خانواده ها در ارومیه خود نوعی حلوای محلی نیز تهیه می کنند که به “داش حالوا”(حلوای سنگی) موسوم است و علاقه مندان ویژه ای بخصوص در بین کودکان دارد.

در کنار این خوراکی ها، پشمک، مغز گردو و بادام ، کشمش و میلاخ (انگوری که به صورت آونگ از تابستان نگهداری شده است)، دوشاب (شیره انگور) نیز در بین خوردنی‌ها در آذربایجان غربی جایگاه ویژه ای دارد.

سابق بر این که زمستانها از شدت و سختی بیشتری برخوردار بود و سرمای آن سوز بیشتری داشت و لوازم گرمایشی وضعیت امروزین را نداشت، بانوان آذربایجانی برای گرما بخشیدن به شب چله در روزهای نخست پاییزی اقدام به تهیه نوعی سوخت سنتی به نام “کوندالا” می کردند که به صورت گداخته در داخل یک سینی و در زیر کرسی قرار می گرفت وگرمای شادی آوری را به اتاق می بخشید. این سوخت سنتی ترکیبی از زغال و خاکستر درخت انگور بود که با کمی آب ترکیب می یافت و شکل گلوله ای پیدا می کرد. علت نامگذاری آن به کوندالا در واقع شکل گلوله ای آن است.

رونق دورانهای گذشته شب چله در آذربایجان‌غربی داستانها و حکایتهایی بود که توسط ریش سفیدان، پدر بزرگها و مادربزرگها نقل می شد. امیرارسلان، رستم نامه، کوراوغلو، داستانهای حماسی و عاشیقی از جمله حکایتهایی بود که با تکرار در شبهای طولانی زمستانهای گذشته به خصوص شب چله، سینه به سینه به نسل امروز منتقل شده است. مردم در قدیم برای اجرای رسوم مذهبی در شب یلدا، تا طلوع سپیده صبح به انتظار روشنایی و شکست اهریمن و تاریکی تجمع می‌کردند.

فصل زمستان در آذربایجان غربی نیز به سه دوره تقسیم می شود که 40 روز اول آن چله بزرگ ، 20 روز بعد از آن چله کوچک و 30 روز آخر بایرام آیی ( ماه عید نوروز ) است.
یکی دیگر از رسم‌های زیبای مردم این استان در شب یلدا متل خوانی بزرگترها برای کوچکترها بود که این رسم دیگر با آمدن تلویزیون به خانه ها برچیده شده و جوانان بیشتر جذب برنامه‌های تلویزیونی شده و توجهی به داستان‌های فلکلور و پندآموز بزرگترها نشان نمی‌دهند.

غذای مخصوص این شب نیز در قدیم کوفته بود و با حضور بر سر سفره اعضای هر خانه این غذا مشاهده می‌شد.

————————————————-

برگرفته شده از سایت‌های همشهری، تابناک و …