بحران بیعدالتی در سایهٔ سیاستهای تبعیضآمیز مرکزگرایانه زندگی میلیونها بلوچ را با مخاطره مواجه کرده است.
بلوچستان، سرزمینی با تاریخ و تمدنی کهن، سالهاست که بهعلت سیاستهای حکومتهای مرکزی در تهران با یکی از مزمنترین بحرانهای زیستمحیطی و انسانی یعنی بیآبی و بیعدالتی در توزیع منابع طبیعی روبهروست. در حالی که بخش زیادی از جمعیت بلوچ برای دسترسی به آب آشامیدنی به هوتگها – گودالهایی ابتدایی که آب باران در آنها جمع میشود – وابستهاند، دولت مرکزی پروژههایی چندهزارمیلیارد تومانی برای انتقال آب دریای بلوچستان به فلات مرکزی ایران از جمله استان اصفهان را کلید زده است….
هوتگ؛ نماد فقر آبی و فراموشی دولتی
هوتگ واژهای آشنا برای مردمان بلوچستان، نهتنها نشان از کمبود آب بلکه نماد روش زیستی تحمیلی و فقدان عدالت زیربنایی در این خطه است. در بسیاری از مناطق بلوچستان، خانوادهها برای تأمین آب کیلومترها مسیر را طی میکنند تا از یک گودال آب کدر، گلآلود، و مشترک با دامها ظرفهای خود را پُر کنند. بیماریهایی مانند وبا، هپاتیت و بیماریهای انگلی در میان کودکان و زنان بومی ناشی از مصرف این آبها، به امری عادی بدل شده است؛ همچنین غرق شدن صدها کودک در این هوتگها مسئلهای است که قلبهای انسانها را آزرده است. براساس آمار گردآوری شده توسط سازمان حقوق بشری کمپین فعالین بلوچ، در سال ۲۰۲۴ میلادی، دستکم ۲۵ کودک بلوچ بر اثر سقوط به داخل هوتگ غرق شده و جان خود را از دست دادند.
در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، درصد بالایی از روستاها یا بهطور کامل فاقد لولهکشی آب هستند یا شبکه آب آنها با تانکر پر میشود که آن هم گاه هفتهها تأخیر دارد. با این وجود، چشمانداز بودجههای عمرانی و ملی، کمترین سهم را به رفع این بحران اختصاص داده است.
تخلیهٔ اجباری روستاها؛ مهاجرت از بیآبی نه از جنگ
در سالهای اخیر، بیآبی نه تنها سلامت بلکه موجودیت اجتماعی روستاها را نیز تهدید کرده است. در بسیاری از نقاط بلوچستان، روستاهای کوچک بهطور کامل تخلیه شدهاند، زیرا دیگر آبی برای نوشیدن، کشاورزی یا حتی زنده ماندن دامها وجود ندارد. دهها خانواده ناگزیر کوچ میکنند و به حاشیهنشینی در شهرهایی مانند ایرانشهر، زاهدان یا چابهار پناه میبرند. این مهاجرتهای اجباری، چهرهی جدیدی از کوچ در ایران را رقم زده است؛ مهاجرت از بیآبی نه از جنگ.
پروژه انتقال آب از دریای مکران به اصفهان؛ اولویت یا تبعیض؟
در سالهای اخیر، دولت ایران پروژه عظیمی را آغاز کرده است که طی آن آب شور دریای عمان (مکران) از سواحل چابهار و کنارک، شیرینسازی شده و با طی صدها کیلومتر، به سمت استانهایی چون کرمان، یزد و اصفهان منتقل شود. این طرح با توجیه توسعه صنعت، کشاورزی و تأمین آب شرب شهرهای مرکزی اجرا میشود، اما همزمان سؤالهای جدّی دربارهٔ عدالت در تخصیص منابع را برمیانگیزد:
* چرا ساکنان محلی که در کنار همین دریا زندگی میکنند از این منابع بیبهرهاند؟
* آیا منصفانه است که میلیاردها دلار صرف انتقال آب برای فولادسازیها و صنایع پرمصرف مرکز شود، در حالی که کودکان بلوچ از آب گلآلود هوتگ مینوشند؟
* آیا این پروژهها توسعهاند یا تداوم سیاستهای مرکزگرایانه و استعماری داخلی؟
جدای از جنبههای اجتماعی، پروژه انتقال آب از سواحل بلوچستان با چالشهای جدی فنی و محیطزیستی نیز روبهروست:
* مصرف انرژی بسیار بالا در فرآیند شیرینسازی و پمپاژ
* تهدید اکوسیستم دریای عمان با پسابهای شور بازگرداندهشده
* استفاده از آب برای صنایع پرمصرف بهجای اولویت دادن به مصرف انسانی
* خطر تغییر بافت اجتماعی و ایجاد نارضایتی در جوامع بومی
این سیاست نه تنها یک بیعدالتی اجتماعی، بلکه تهدیدی برای ثبات اجتماعی و زیستمحیطی جنوبشرقی کشور نیز هست.
آنچه در بلوچستان جریان دارد صرفاً یک بحران طبیعی نیست، بلکه برآمده از دههها نابرابری ساختاری، تبعیض نهادی، و غیبت ارادهٔ سیاسی برای توسعهٔ پایدار و انسانی در این منطقه است. آب، بهعنوان ابتداییترین حق انسانی، هنوز در بلوچستان کالایی نایاب است، اما برای صنایع و شهرهای مرکزی، با صرف میلیاردها دلار، قابلانتقال و قابلبرنامهریزی.
تا زمانی که عدالت آبی در ساختار تصمیمگیری کشور نهادینه نشود و حق مردم بلوچ به آب بهرسمیت شناخته نشود، پروژههایی از این دست نهتنها توسعه نیستند، بلکه نشانهای از بیعدالتی نهادینه و تبعیضی ساختاریاند که باید افشا و متوقف شوند.
نوشتهٔ آزات بلوچ – کمپین فعالین بلوچ
فرقه دموکرات آذربایجان فرقه دموکرات آذربایجان