میانگین پایین نمرات دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۳ موجی از بهت و نگرانی با خود آورد. آنچه این تاثر را دوچندان کرد “معدل نهایی کل ایران” بود: ۹/۹۶ این نمرۀ پایین که با ارفاق ۱۰ می شود،کیفرخواستی علیه نظام آموزشی کشورمان است….
چرا به اینجا رسیدیم؟
عوامل بسیاری در این امر دخیلند. اما تمرکز این یادداشت کوتاه روی علل ساختاری است.
۱۵۰ سال قبل آموزش و پرورش همگانی در کنار احداث خط آهن در کانون مطالبات منورالفکران و اصلاح طلبان عهد قاجار قرار داشت.
احداث مدارس ابتدایی عملا تا زمان انقلاب مشروطه عقب افتاد و تازه در دوران پهلوی اول به طور جدی اجرا شد.
آموزش و پرورش نوین بر مبنای دو اصل بنیادین پا گرفت: هیچ کودکی از تحصیل نماند و رقابت بر مبنای استعداد و شایستگی باشد.
این یک دستور کار جهانی بود که راهی ساده جلو اهالی کشور قرار داد:
با ترکیبی از استعداد و پشتکار می توانید پیشرفت کنید و به موفقیت برسید!
دستور کاری جادویی که به موازات سیاست های اقتصادی و تحولات اجتماعی مربوطەی دیگر در قرن بیستم در تمام جهان، به شمول ایران انقلابی اجتماعی پدید آورد.
تکوین طبقەی متوسط و گذار از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر خون و اشرافیت و منزلت های اجتماعی کهنه به سوی نظمی عادلانه و فراگیرتر از گذشته.
صدها میلیون نفر در ایران و جهان از رهگذر این نردبان به سرآمدان طبقەی متوسطی تبدیل شدند که موتور محرکه و راهبر سایر تحولات در این زمینه گردید.
کار از کجا خراب شد؟
یحتمل از دهەی هفتاد شمسی کە زمزمەی مدارس خصوصی و غیرانتفاعی به میان آمد.
صد البته باز پای یک دستور کار جهانی در میان بود.زمان موصوف لحظەی تاریخی اجرای نئولیبرالیسم جهانی و اعلام کاهش تصدی گری دولت و ایمان مطلق به عقل خودبنیاد بازار بود.با هزیمت فکری و سیاسی سوسیالیسم واقعا موجود، اردوگاه پیروز جنگ سرد، دیگراحتیاجی به سپر بلاهایی چون دولت رفاه ومداخلات ضروری دولت در اقتصاد نمی دید.
این نگاه که دیری نپایید نادرستی آن به اثبات رسید،مانندهر پدیدار غربی دیگر به صورت کج و کوله و تحریف شده بدست ما رسید وسیاست تعدیل اقتصادی نام گرفت.البته تاسیس مدارس خصوصی پیشینەای دراز در تخیل فرهنگی نگاه مذهبی حاکم داشت وپذیرش آن را آسان تر کرد.
در رژیم گذشته مدارس خصوصی چون رفاه،علوی ونیکان و …بخشی از تقلای طبقەی متوسط سنتی برای درامان ماندن ازچالش هنجاری وفرهنگی آموزش وپرورش عمدتاسکولارو آمیخته باهنجارهای غربی بود.
پیشینەی پیشگفته که هنوز در ذهن و عمل کارگزاران فرهنگی وآموزشی حی وحاضر بود، زمینەای مناسب برای همراهی باجنبش خصوصی سازی جهانی فراهم آورد.به زودی کار به جایی رسیدکه انگارەی رستگاری وپرهیزکاری نخست به طاق نسیان نهاده شد و منطقی ساده و سرراست جای آن را گرفت:مدرسه بنگاهی اقتصادی است و باید بر اساس منطق سود وزیان و هزینه و فایده تاسیس و مدیریت شود.
این درست لحظەای بودکه منطق بازار حاکم و نطفەی نابرابری بسته شد.
به موازات کاستن از تخصیص اعتبار و بودجه به بخش دولتی، رقابتی بی پایان میان مدارس خصوصی راه افتاد و عملا به طبقاتی شدن نظام آموزش و پرورش انجامید.
کاربه جایی رسید که محیط آموزش، تفریح وحتی فضاهای ورزشی و فرهنگی دانش آموزان دارا وندار تفکیک و از اساس در دومحیط اجتماعی مجزاجای گرفتند.
داستان دراز فساد و رانت و تنعم برخی از مدیران وصاحب منصبان آموزش و پرورش در این میان مسالەی جداگانه است ودر این مقال نمی گنجد.
اما آنچه مهم است،سویه های نابرابری سازوتشدید شوندەی مساله است.
غیر ازنابراری عمودی که درایران امروز اظهر من الشمس است و به آسانی باضریب جینی ردیابی می شود، نابرابری افقی که اغلب نادیده گرفته می شود،وجهی به مراتب بدترومخرب تر دارد.
نابرابری افقی وضعیتی است که در غیاب حاکمیت قانون وتسلط رابطه بر ضابطه فرودستان به قربانی مضاعف ساختارهای نابرابری ساز تبدیل می شوند.
فقدان دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی وشغلی،تسهیلات بانکی، معافیت و فرارهای مالیاتی و رانت ها و ارتباطاتی که عمدتادر دسترس توانگران مالی و سیاسی است،بخشی ازنابرابری افقی شمرده می شود.
آموزش و پرورش طبقاتی سهمی بزرگ درتکوین و تشدیداین نوع نابرابری دارد.
به طور ساده در نظام کنونی مانند گذشته آسان نیست که فرزندان دهک های پایین بااستعداد و سخت کوشی بتوانند دست به تحرک اجتماعی و اقتصادی بزنند.
تمام رشته های دانشگاهی لوکس و پرطرفدار قابل خرید و فروش هستند. انواع و اقسام سهمیه هاو راه های میانبر برای دور زدن قانون تلاش و شایستگی وجود دارد و باتحصیل در یک دانشگاه نامعتبرخارجی می توان محدودیت کنکور را دور زد.باید به سوگ میلیون هااستعدادی نشست که در این وانفساهدر می روند.
صلاح الدین خدیو
فرقه دموکرات آذربایجان فرقه دموکرات آذربایجان