نگاهی به حوادث اخیر در سوریه

ف.د.روزولت – رئیس جمهور آمریکا:
” در سیاست هیچ چیزی تصادفاً اتفاق نمی‌افتد. شما می‌توانید مطمئن باشید که طبق طرح قبلی، همه چیز پیش‌بینی شده و خاتمه خواهد یافت.”

نگاهی به حوادث اخیر در سوریه

سرنگونی سریع‌ و ناگهانی حکومت حزب بعث سوریه و کنار زدن خانوادهٔ اسد پس از ۵۳ سال حاکمیت در ۱۸ آذرماه ۱۴۰۳، تنها آغاز اجرای سناریوی پیچیده‌ای است که برای مردم مصیبت زدهٔ سوریه نوشته شده است. سرنگونی بشار اسد پایان ماجرا نیست، بلکه فقط آغازی برای مرحلهٔ طولانی بعدی و ادامهٔ جنگ در غزه و لبنان است.

مرحله اول ماجرائی که به سرعت و تقریبا طی ده روز آغاز و به انجام رسید، در عین حال شامل دور کردن سوریه از حکومت ایران بود. از دوران جنگ ایران و عراق، رژیم حاکم بر سوریه در کنار حکومت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و جمهوری اسلامی ده‌ها میلیارد دلار جهت سَرِپا نگه داشتن این رژیم هزینه کرده است. بازنده اصلی این حوادث در منطقه، حکومت ولایت فقیه است.

این حادثه همچنین به معنای بیرون کشیدن دولت سوریه از دایرهٔ نفوذ دولت روسیه است. سوریه طی سی سال اخیر در چارچوب رقابت‌های قدرت‌های امپریالیستی جزو اقمار دولت روسیه محسوب می‌شد که البته از دوران روابط استراتژیک این کشور با اتحاد جماهیر شوروی سابق به دولت فعلی روسیه به ارث رسیده بود. این تحول به اعتبار دولت روسیه نیز لطمه زد. بی‌جهت نبود که ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه در جریان کنفرانس خبری سالانه خود در ۲۸ آذرماه سال جاری، یعنی ۱۰ روز پس از اعطای پناهندگی به بشار اسد، با گفتن چندین جمله، تلاش کرد نشان دهد که این بی‌اعتباری به نیروهای مسلح سوریه و ایران مربوط است.

او در این مورد گفت :« وقتی گروه مخالفین مسلح دولت به حلب رسیدند، تعداد مدافعین مسلح حلب تقریباً  ۳۰ هزار نفر بود. (در حالیکه فقط) تعداد ۳۵۰ نفر از مخالفین مسلح وارد شهر شدند، (ولی) نیروهای مسلحِ دولت سوریه به همراهِ نیروهای ایرانی بدون اینکه بجنگند(!)، عقب نشستند. آنها محل های خودشان را منفجرکردند و از صحنه خارج شدند(!). غیر از یکی دو مورد استثنائی و کوچک، این جریان تقریباً در تمام شهرهای سوریه ادامه یافت ». پوتین چنین توضیح داد : « ما در سوریه نیروی زمینی نداشتیم. ما دو پایگاه در آنجا داریم. برای نیروی دریائی و نیروی هوائی. نیروی زمینی در سوریه از دو قسمت تشکیل شده بودند: نیروی زمینی ارتش خودِ سوریه و نیز نیروهای مسلح ایرانی و طرفدار ایران. اگر در مراحل قبلی، دوستان ایرانی از ما می خواستند که قسمتی از نیروهای آنها را به سوریه منتقل کنیم، اکنون برعکس، از ما خواستند که نیروهای آنها را از سوریه خارج کنیم. ما ۴۰۰۰ نفر از نیروهای ایرانی را از پایگاه هوائی حمیمیم به تهران منتقل کردیم… یک قسمت از نیروهای ایرانی بدون آنکه بجنگند به سمت لبنان و قسمت دیگری به عراق رفتند »(!) بنابراین نه گروه‌های مسلح مخالف دولت سوریه آنقدر نیرومند بودند که بدون کمک خارجی بتوانند حکومت بشار اسد را سرنگون کنند و نه ارتش اسد به همراه نیروهای سپاه قدس و همکاری نیروهای روسیه آنقدر ضعیف بودند که نتوانند مقاومت کنند.
به رغم سرنگونی دیکتاتوری بشار اسد، هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشینان او زندگی بهتری برای شهروندان سوریه به ارمغان بیاورند. بلکه برعکس، تجربه های تاریخی نشان میدهد که وضعیت به مراتب بدتر از گذشته خواهد شد. تجربه سرنگون کردن حکومت‌های این منطقه در لیبی، افغانستان و عراق با دخالت‌های آشکار و نهان امپریالیسم آمریکا و متحدین آمریکا در منطقه طی چند دههٔ اخیر، نشان می‌دهد که این نوع جایگزینی‌ها وضعیت بهتری برای مردم به همراه نداشته است. حاکمیت سوریه اکنون به گروه‌هایی سپرده شده که با توجه به جنایت های سابق آنها، آینده سوریه وضعیت تاریک ‌تری خواهد داشت.
طرز فکر و بینش گروه‌های به حاکمیت رسیده در سوریه حکایت از آن دارد که آنان نه بشردوست هستند نه صلح‌جو، نه اعتقادی به آزادی و عدالت اجتماعی و دمکراسی و حقوق بشر دارند و نه اعتنائی به حقوق اقلیت‌های ملی و مذهبی نشان می‌دهند. آنها برای پیشرفت جامعه و سعادت خلق های سوریه هیچ برنامهٔ مترقی ندارند. این‌ها همان‌هائی هستند که سر انسان‌ها را می‌بریدند، همان‌هائی که زنان جوان و دختران کُرد ایزدی را اسیر کرده و پس از آزار و شکنجه، در بازارها خرید و فروش می‌کردند.
قدرت‌های امپریالیستی و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا که طالبان‌ها و چنین گروه‌هائی را به حکومت می‌رسانند، کاملا از خاصیت‌های ضدبشری این‌ گروه‌ها اطلاع دارند. ولی منافع کارتل‌ها و انحصار‌های عظیم گاز و نفت و اسلحه سازی و کنترل مسیرهای صادرات و… در طرز فکر امپریالیست‌ها مهمتر از کرامت انسان و جان صدها هزار زن و بچه و پیر و جوان در غزه و لبنان و عراق و لیبی و افغانستان است. نباید از قدرت‌های امپریالیستی انتظار داشت که شرایط را برای کنترل دولت‌ها توسط نیروهای مترقی، دمکرات، آزادیخواه، صلح‌ دوست و عدالت‌طلب هموار کنند. بر خلاف سخنان فریبندۀ حقوق بشری، انگیزه و هدف اصلی امپریالیست‌ها فقط تامین و تضمین سودِ سرمایه است و بس.
پیش‌بینی چگونگی شکل‌گیری حوادث و مراحل بعدی تغییرات در سوریه اکنون دشوار است. حالت‌های مختلفی توسط مفسرین و رسانه های جمعی مورد بحث قرار می گیرد: جنگ داخلی، تجزیه سوریه، سرکوبی تمامی نیروهای مدافع منافع خلق ها و حقوق زحمتکشان و برقراری حکومتی مشابه حکومت طالبان ولی با ظاهر آراسته تر  و…..

دولت متجاوز و عظمت طلب ترکیه در میان همسایگان سوریه، بیشترین و نزدیکترین مناسبات را با گروه هائی دارد که اینک حاکمیت بر سوریه را اعمال می کنند. در واقع تاکنون میتوان ترکیه را در کنار اسرائیل بزرگترین برنده تحولات سوریه دانست. دولت ترکیه بخش بزرگی از اراضی سوریه را اشغال کرده است و به بهانه خطر کُردهای سوریه فعلا نمی‌خواهد از سوریه خارج شود.

در رابطه با به اصطلاح نگرانی‌های امنیتی دولت ترکیه از سمت اراضی کُردنشینِ سوریه، پوتین در همان کنفرانس خبری سالانه خود، جملاتی بر زبان آورد که نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت.
او در این مورد گفت: «این را ما می‌دانیم که ترکیه ده‌ها سال است با حزب کارگران کردستان مشکل دارد. امیدواریم که اوضاع تشدید نگردد. اما عده‌ای از فعالین سیاسی اروپا مدتی قبل در ملاقات‌هایی که داشتیم، به من می‌گفتند که پس از جنگ جهانی اول به کُردها وعده دولت مستقل  داده بودند. اما آنها را فریب دادند»!
او سپس در ادامه سخنانش گفت:« در منطقه خاورمیانه میلیون‌ها کُرد زندگی می‌کنند. بیش از ده میلیون کُرد فقط در ترکیه زندگی می کنند. در ایران و عراق و در مجموع در حداقل چهار کشور حدود ۳۵ میلیون کُرد در اراضی به هم پیوسته و در مجاورت هم زندگی می کنند. مسئله کُردها مسئله‌ای جدی است. کُردها انسان‌های جنگ‌ آوری هستند، آنها جنگجویانی هستند جدی. مسئله کُردها را باید حل کرد. در چارچوب سوریه، باید بشار اسد این را حل می‌کرد. اکنون باید این مشکل را با حاکمان تازهٔ سوریه حل کرد. و ترکیه نیز باید به یک شکلی مسئلهٔ امنیت خود را تأمین کند».

دولت نژادپرست اسرائیل نیز منطقه بلندی‌های جولان را بطور کامل به اشغال خود درآورده و در فاصله تقریبی ۳۵ کیلومتری دمشق پایتخت سوریه مستقر شده است. نتانیاهو بر فراز این بلندی‌ها اعلام کرد که دیگر هیچ‌گاه این منطقه را به سوریه بازنخواهد گرداند. کابینه دولت اسرائیل هم فورا مقرراتی را بتصویب رساند که شهرک ‌سازی در بلندی‌های جولان آغاز شود. در رابطه با این توسعه‌طلبی وقیحانه اسرائیل، ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه در همان کنفرانس خبری سالانه به این موضوع اشاره کرده مدعی شد که ساکنین مناطق تازه اشغال شده سوریه توسط اسرائیل خواهان الحاق به اسرائیل هستند. پوتین تأکید کرد: « اگر اینطور باشد، دیگر مطابق با اساسنامهٔ سازمان ملل مسئله حق تعیین سرنوشت مطرح است»!
آیا دربارهٔ تجزیه سوریه و دادن بخشی از این اراضی به اسرائیل و شاید بخشی دیگر به ترکیه توافقاتی انجام شده است؟ پاسخ این پرسش در آینده نه چندان دور آشکار خواهد شد.

نقش دولت ترکیه در رویدادهای سوریه
آنچه که مدتهاست کاملاً عیان شده و هیلاری کلینتون وزیرخارجه پیشین آمریکا هم به آن اعتراف کرده بود، این است که پیدایش « داعش» محصول یک پروژهٔ آمریکایی‌ – انگلیسی برای اجرای طراحی خاورمیانهٔ نوین بود. نیروهای داعش اساساً در ترکیه آموزش داده شده، مسلح گشته و از مرز ترکیه وارد اراضی سوریه شدند. به هنگام خود، صلاح‌الدین دمیرتاش‌ رهبر سابق حزب دوستی خلق‌های ترکیه(ه.د.پ.) [که بعدها به بهانه‌های واهی محاکمه و تا به حال در زندان رژیم اردوغان است] می‌گفت که در مرز ترکیه با سوریه شبها چراغ‌های خیابان‌ها را خاموش می‌کنند و ده‌ها کامیون نظامی اسلحه و مهمات برای نیروهای داعش در سوریه می‌برند. در ارتباط با ارسال مخفیانهٔ اسلحه و مهمات از طرف رژیم اردغان برای تروریست‌های حیوان‌صفت داعش، در همان دوران دو خبرنگار یکی از روزنامه‌های ترکیه یکی از این کامیون‌ها را بازدید کرده بودند. آنها متوجه شده بودند که داخل کارتن‌های بزرگی که روی آنها برچسب «دارو و لوازم بهداشتی» چسبانده شده بود، مملو از اسلحه و مهمات است. این دو خبرنگار به علت پخش ویدئوهایی از محتویات این کامیون‌ها، دستگیر و به اتهام افشای اسرار دولت ترکیه زندانی شدند.
در جریان پروژه کثیف و ضدانسانی داعش، رژیم جنایتکار ترکیه، خارج از تاکتیک و استراتژی بانیان این پروژه، تلاش کرد سیاست‌های ضد خلق کورد خود را در پوشش این پروژه نیز پیش ببرد. قبل از این حوادث، یک وقتی اردوغان اعلام کرده بود که اگر قبلا در حاکمیت بودیم، اجازه نمی‌دادیم اقلیم کردستان عراق شکل بگیرد.
در آغاز این پروژه، رژیم ترکیه نیروهای داعش را با تانک و سلاح‌های گوناگون از مرز عبور داده و بسوی شهر کوبانی سوق داد و بدین ترتیب جنگ معروف ۳ ماههٔ کوبانی آغاز گردید. در این مرحله، مقاصد حکومت ترکیه با مقاصد بانیان پروژه داعش در تضاد قرار گرفت. علیرغم آنکه اردوغان اعلام کرد بزودی شهر کوبانی و سپس شهر قامیشلو، مرکز کردستان سوریه، سقوط خواهد کرد، اینطور نشد. با کمک آمریکا و پیشمرگان اقلیم کردستان عراق، طرح دولت ترکیه شکست خورد.
ترکیه در سال ۲۰۱۸ به شهر کردنشین «عفرین» که در اختیار نیروهای کرد بود حمله کرد. کردها از آمریکا خواستند که مانع حمله ترکیه شود، ولی آمریکا کاری نکرد. آن هنگام نیروهای ارتش روسیه در عفرین حضور داشتند. علیرغم تلاش کردها، بنظر می‌رسد با بده بستان‌های پس پرده، روسیه نیز نیروهای خود را از منطقه خارج کرد و زمینه را برای حمله ارتش ترکیه فراهم ساخت. پس از ۵۸ روز نبرد شدید، نیروهای «ی.پ.گ.» مجبور شدند منطقه را تخلیه کنند که آوارگی هزاران خانوادهٔ کرد را بدنبال داشت. سپس دولت ترکیه خانواده‌های جهادی‌های عرب سوری را در آنجا اسکان داد تا ترکیب جمعیتی منطقه را بزیان کردها تغییر دهد.
سال ۲۰۱۹ ترکیه به منطقه «گری سپی» در روژآوآ حمله کرد. آمریکائی‌ها نه تنها مانع نشدند، بلکه ترامپ رئیس جمهور آمریکا از کردها خواست که نیروهای خود را ده کیلومتر عقب بکشند. در نتیجه، باز هم هزاران خانوادهٔ کُرد آواره شدند و نیروهای طرفدار ترکیه منطقه را اشغال کردند. در اینجا باید به صراحت اعلام کرد که نیروهای ترکیه هیچوقت و در هیچ منطقه‌ای در مقابل نیروهای داعش قرار نگرفتند و با داعش نجنگیدند.
پس از فروپاشی رژیم بشار اسد، نیروهای تحریرالشام اعلام کردند که با نیروهای دمکراتیک سوریه جنگ ندارند. ولی همان فردای سقوط رژیم اسد، نیروهای به اصطلاح «ارتش آزاد سوریه» که تحت فرمان ژنرال‌های ترک هستند با کمک نیروی هوائی ترکیه به شهر منبیج و اطراف شهر کوبانی حمله کردند. سپس با میانجی‌گری آمریکا در منبیج آتش‌بس اعلام شد. قرار شد هم «قسد»(قوای سوریهٔ دمکراتیک) و هم ارتش آزاد سوریه نیروهای خود را از شهر خارج کنند. اما این آتش‌بس از طرف ترکیه رعایت نشد و اکنون بیش از ۱۲ روز است که حملات نیروهای طرفدار ترکیه و ارتش ترکیه در حوالی سد «تشرین» و مناطق اطراف آن ادامه دارد.
روز یکشنبه ۲۲ دسامبر احمد الشرع سرکردهٔ تحریرالشام پس از دیدار با هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد: به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهیم نیروهای مسلح خارج از دولت سوریه وجود داشته باشند. این، هم شامل گروه‌های انقلابی(!) می‌شود و هم شامل گروه‌هائی که در منطقه تحت کنترل «قسد» هستند.
موضوع کردهای ساکن سوریه با توجه به سکونت ده‌ها میلیونی کردها در کشورهای همسایه ترکیه و ایران و عراق از حساسیت بسیار بالائی برخوردار است. آمریکا و فرانسه و دیگر کشورهای عضو ائتلاف علیه داعش طی سال‌های اخیر نیروهای «قسد» را مورد آموزش نظامی قرار داده و مسلح کرده‌اند. بطوری که پس از ارتش منظم بشار اسد، نیروهای مسلح «قسد» قویترین نیروی مسلح سوریه بودند و هستند. اکنون نیز غرب مانع هجوم همه‌جانبه ترکیه به نیروهای «قسد» است. البته روشن است که این وضعیت با منافع دولت ترکیه همخوانی ندارد.
۲۱ دسامبر جک سولیوان مشاور امنیت ملی آمریکا در دیدار با مطبوعات آمریکایی گفت: «قسد» بهترین و نزدیکترین شریک آمریکا در جنگ علیه داعش بوده است. اینک موضوع مهم این است که آنها اطمینان حاصل کنند ما از بهترین و نزدیکترین شریک خود در جنگ علیه داعش حمایت می‌کنیم و دوش بدوش آنها می‌ایستیم. اینها نیروهای سوریه دمکراتیک هستند که کُردها آنها را رهبری می‌کنند و تعداد بسیاری از نیروهای عرب نیز در صفوف آنها می‌جنگند. لازم است از آنها حمایت کنیم و مطمئن باشیم که آنها در مناطق تحت کنترل خود امنیت دارند. برای اینکه بتوانند همان شریکی باشند که قبلاً بودند. آنها هزاران زندانی داعش و دهها هزار نفر زن و فرزندان داعشی‌ها را در کمپ‌ها نگهداری می‌کنند که اگر آزاد شوند تهدید بزرگی علیه منطقه و در نهایت علیه آمریکا می‌شوند. به همین دلیل لازم است از کُردها حمایت شود و رئیس جمهور بایدن می‌خواهد که این کار انجام شود.
البته واضح است که این جملات فعلا فقط حرف است. وضعیت آینده کُردهای سوریه به سیاست‌ها و زد و بند‌های قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در مراحل بعدی و تناسب قوابستگی دارد. در تحلیل نهائی، چگونگی آینده به منافع انحصارهای سرمایه‌داریِ غول‌پیکر آن‌ قدرت‌ها بستگی دارد.
در سال ۱۹۷۵، پس از انعقاد قرارداد الجزایر بین رژیم پهلوی که متحد استراتژیک آمریکا بود با دولت صدام حسین در عراق، جنبش ملامصطفی بارزانی که از طرف آمریکا حمایت می‌شد به حال خود رها شد و شکست خورد. آن زمان از هنری کیسینجر سئوال شد که چرا آمریکا پشت کُردها را خالی کرد. کیسینجر در جواب گفت: «کُردها در وضعیتی نیستند که بتوانند خطری برای منافع آمریکا ایجاد کنند».
اکنون هم کُردها در موقعیتی نیستند که برای منافع آمریکا در منطقه تهدیدی باشند. وضعیت آنها به منافع قدرتها و تناسب قوا در منطقه بستگی دارد. عدالت، دمکراسی، حقوق بشر، کرامت انسانی و معنویات هیچ نقشی ندارد.