در کشور بلادیدهٔ ما بهدست آوردن لقمه نانی شرافتمندانه در گرو تحمل رنج و مشقت بسیار است. تودههای محروم و تهیدست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی میگذرانند و زیر بار تحمل کارهای سخت و طاقتفرسا با سرمایهٔ جان معیشتی ناچیز فراهم میکنند. سرانجام، برخی از جانهای بهلب رسیده، با تحمل فشار های جانسوز بههنگام حمل بارهای سنگین به دوششان هدف گلوله مأموران ستمگر رژیم ولایی قرار میگیرند. کولبری در کردستان و سوختبری در بلوچستان شکلی تازه از بردگی است که در مرزهای میهن ما پدیدار گشته است….
این بردگی حاصل چهلوپنج سال تبعیض و توزیع ناعادلانهٔ ثروت ملی و نگاه امنیتی به استانهای مرزی میهنمان از سوی رژیم خودکامۀ قرونوسطایی و در کنار سقوط فزایندهٔ تولید، صنعت، و کشاورزی در سراسر کشور است. در دهههای اخیر خیل کثیری از ساکنان این دو منطقهٔ مرزی که بهلحاظ صنعت و کشاورزی و در نتیجه اشتغال بسیار عقب نگهداشته شدهاند ناگزیر به کارهایی با اعمال شاقه بهنام “کولبری” و “سوختبری” روی آوردهاند. مطابق معمول کولبری دیگر در اثر شلیک مستقیم نیروهای نظامی ساکن روستای “قشلاق” از توابع بخش شاهو شهرستان روانسر در مناطق مرزی “نوسود” جان باخت. به گزارش سازمان حقوق بشری “ههنگاو”، روز جمعه ٢٣ آذر، مصعب سبزواری که چند روز پیش بر اثر شلیک نیروهای نظامی رژیم زخمی شده بود، بر اثر جراحات وارده جان خود را از دست داد. این کولبر زحمتکش بامداد روز چهارشنبه ٢١ آذرماه در پی شلیک مستقیم و بیضابطه نیروهای نظامی رژیم از ناحیه سر و صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود به بخش ICU بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل شده و تلاش ها بی ثمر ماند.
طبق گزارش های انتشار یافته، سال گذشته نیز ۱۶۸ سوختبر در سیستان و بلوچستان کشته شدند. با کشته شدن هر سوختبر دستکم ۱۰ نفر نانآورشان را از دست میدهند. در این ارتباط، روزنامه اعتماد در گزارشی تحقیقی درباره وضعیت سوختبران در استان سیستان و بلوچستان، نوشت : سال [پیش]، خودروی ۱۷۰ سوختبر هنگام سوختکشی در جادههای اطراف ایرانشهر و سرباز منفجر شد و ۱۶۸ نفر کشته شدند. از ۱۷۰ سوختبر آسیبدیده، ۱۴۷ نفرشان همسر و فرزند داشتند و نانآور خانواده بودند.
سوختبرها در این منطقه، هفتهای یک یا دو مرتبه حدود ۶۰۰ کیلومتر در مسیرهای ناامن و کور منتهی به مرز پاکستان میرانند تا دو هزار و ۶۰۰ لیتر گازوئیل را که در نیسانهایشان بار زدهاند، به دلالان پاکستانی بفروشند.
در هر نیسان دو نفر، سوختبر و شاگردش، سوار میشوند. بیشتر سوختبرها کمتر از ۳۰ سال دارند و شاگردان هم نوجوانانیاند که حتی پایشان به پدال گاز و ترمز نمیرسد و نقشه جادههای مرگ را بلد نیستند، اما در ازای مزدی ناچیز باید ماهی چند بار با سوختبر همراه شوند، بار را سالم به مقصد برسانند و زنده بازگردند. هر سوختبر نیز دستکم مخارج دو خانواده را تامین میکند.”
سیاستهای ضد مردمی رژیم جمهوری اسلامی، نداشتن برنامهٔ عمرانیای مشخص، و ناتوانی و بیلیاقتی گردانندگان امور کشور، عاملهایی مؤثر در ژرفش بحرانهای موجود در کشورند. در عصری که مشاغل از حالت یدی به ماشینی تحول یافتهاند، در مناطق مرزی میهن ما جابهجایی کالا از طریق وانت و احشام به دوش رنجبران کولبر گذاشته شده است. سوق دادن مردم به شغلهایی نامتعارف مانند کولبری و سوختبری از سوی حاکمیت و بهرەکشی اقلیتی سوداگر از اکثریتی کمدرآمد و دست بهدهن شکلی تازه از بردگی را پدید آورده است. اگرچه کولبری و سوختبری اعمال شاقه است و طبیعتاً خوشایند هیچ گروه انسانی نیست اما در مناطق محرومی چون کُردستان و سیستانوبلوچستان که اکثر مردم فقیرند و بیبضاعت ناگزیر به این شیوهٔ جدید بردگی روی میآورند! فقط تعدادی اندک از اهالی در این مناطق به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند و مابقی اهالی یا کارگرانی موقتیاند یا کارگرانیاند که با کارهایی چندروزه کسب معاش میکنند. “سوخت بری” و “کولبری” دو شغل اصلی در زندگی بخشی از مردم محروم مرزنشین در سیستانوبلوچستان و غرب کشور است. بشکههای سوخت را این سو و آن سو با خون دل بردن یا بار سنگین کالاهای تجاری تجار را بر کول گذاشتن و راههای سنگلاخ و ناهموار کوهستانی را پیمودن شغل نیستند اعمال شاقهاند، اما بهعلت بیکاری میلیونی زحمتکشان به جوانان بلوچ و زنان، مردان و نوجوانان کُرد برای بهکف آوردن تکهای نان بخورونمیر، تحمیل شدهاند. آنان بهناچار، بار سنگینی را به دوش میکشند و از مسیرهای صعبالعبور میگذرند. با وجود تلاش نهادهای حقوق بشری، فعالان مدنی، حزبها، و سازمانهای سیاسی ترقیخواه و ارائه طرحهایی سودمند از سوی آنها هنوز این معضل کماکان حلنشده مانده و به پدیدهای اجتماعی تبدیل شده است. ضعیف و عقب نگه داشته شدن بافت اجتماعی ایران، چه در دوران رژیم ستمشاهی و چه در رژیم ستمپیشه جمهوری اسلامی، وطن ما را به ویرانی کشانده و این روند هنوز هم ادامه دارد. نقشی که امپریالیسم جهانی به خانواده پهلوی اعطا کرده بود عبارت بود از ترمز کردن رشد جامعه و انداختن آن در جادهٔ سرمایهداری وابسته و مصرفی.
رژیم ولایی نیز با تبلیغات دروغین و شعارهایی تهی محیلانه از پسماندۀ غارت ستمشاهی آنچه میتوانست بهیغما برده و مانند شغالی که بر سر پسماندهای از شکار رسیده بهشکمبارگی مشغول است. طی چهلوپنج سال با تقلید از ایدئولوژی فرسوده فقه سنتی، اسلوب تمدن امروزی را طرد کرده و آنچنان معضلهایی در جامعه خلق کرده و آنچنان گرههای کوری بر امور زده است که مدتها برای حل آنها زمان لازم است. رژیم جهلپرور، خفقان و دیکتاتوری را برقرار کرده است و دست غارتگران سرمایهدار را در چپاول و غارت اموال مردم باز گذاشته تا جایی که به جان فرزندان این مرزوبوم نیز رحم نشود و در هنگام حمل بارهای کمرشکن به کام نیستی سوقشان دهد.
بر پایه گزارش رسانه “کولبر نیوز” در ارائه آمار سالانه خود گفته است که در شش ماه نخست سال جاری دستکم ۸۵ کولبر کشته یا زخمی شدەاند. در این میان ۱۳ کولبر جان باختەاند و ۷۲ نفر هم زخمی شدەاند.
اجساد جان باختگان عمدتاً در بیمارستان ها نگهداری میشود و به خانوادهای شان تحویل داده نمیشود. ابعاد کشتار در این عرصه بیش از آن است که از سوی رسانهها اعلام میشود. وبسایت کُردپا، طی سال گذشته میلادی آماری را انتشار داد که از جمله در آن آمده است: “۲۵۰ کولبر و ۲۰ کاسبکار کشته و زخمی شدهاند.” قطعنظر از تلفات عظیم جانی، یعنی قربانی شدن انسانهای بیگناه و در درجه اول جوانان منطقههای مرزنشین که بخشی از نیروی فعال جامعه را تشکیل میدهند، باید خاطرنشان ساخت که عقبماندگی اقتصادی و توسعهنیافتگی استانهای کردنشین و همچنین سیستانوبلوچستان به حدی نمایان است که بهمحض ورود از استانهای همجوار به این قسمت از خاک کشور نابرابریها روشن و محسوس میشوند. نه از اتوبان در این مناطق محروم خبری است و نه از شهرکهای صنعتی! از سرمایهگذاریهای کلان و پروژههای عمرانی هم خبری نیست! در این قسمت از سرزمین ما فقر و فلاکت و محرومیت بیداد میکند. منطقههایی محروم و بهحاشیه رانده شدهای هستند که بیاعتنایی به توسعه اقتصادی و معیشت مردم شکلی از تحریم اقتصادی داخلی بهخود گرفته و باعث بیکاری و عامل اصلی روی آوردن مردم به سوختبری و کولبری است. بیتردید قاچاق کالاهایی اینچنینی و با حجم بسیار زیاد و با بهای نجومی چندین میلیارد دلار از توانایی کولبران خارج است و چنین قاچاقی از سوی نهادهای انگلی میتواند وارد کشور شده و از دماغشان خون هم سرازیر نشود. اما کولبران بخت برگشته باید هنگام حمل کالای کمرشکن آماج مأموران رژیم قرار گیرند. فقرمالی، بهداشتی و فرهنگی، بیکاری، گرانی سرسامآور، تورم فزاینده و تشدید معضل مسکن ازجمله رهآوردهای حاکمیت جمهوری اسلامی برای میلیونها تن از مردم میهن ماست.
برای اینکه تصویری همهجانبه از زندگی مردم این مناطق بهدست داده شود، مستدل باید سخن گفت. طبق بندهای ۸ تا ۱۵ اصل ۳ قانون اساسی، دولتها موظفاند بهمنظور پیشرفت و توسعه، منابع طبیعی، درآمدها و ثروتهای ملی و عمومی را عادلانه و بدون تبعیض میان استانها و مناطق کشور تقسیم و توزیع کنند، بهطوری که هر منطقه بهفراخور نیازها و استعداد رشدش، سرمایه و امکانات لازم را در دسترس داشته باشد. اما در مقایسه این دو استان محروم و مرزی با دیگر استانهای کشور، کوچکترین نشانهای از مشارکت همگانی، برابری عمومی در اقتصاد و دیگر امور حیاتی مردم بهچشم نمیخورد. نگاه امنیتی رژیم جمهوری اسلامی به مناطق مرزی این امکان را به سرمایهداران بومی نمیدهد تا سرمایهشان را در تولیدهای صنعتی و کشاورزی بهکار گیرند. اجازه گشایش کارخانه، کسب مجوز برای هرگونه سرمایهگذاری کلان که رونق اقتصادی و اشتغالزایی بههمراه داشته باشد نیازمند عبور از “هفتخوان رستم” رژیم است! یکی از آن خوانها، سپاه پاسداران است. اعطای امتیازات و تسهیلات غالباً به معدودی از اشخاص و خانوادههای وفادار به رژیم ولایی محدود میشود. جلوگیری از ارتقا و گسترش اقتصادی مهاجرت اجباری یا روی آوردن به سوختبری و کولبری را موجب شده است. مرگ و نقص جسمانی مرزنشینان سرنوشت محتوم آنان است. سردمداران واپسگرا و تبهکار جمهوری اسلامی اساساً نمیخواهند جز با زبان اسلحه و ایجاد اختناق با خلقهای ایران سخن بگویند. ادامه سیاستهای ضد خلقی، زمینۀ رشد داخلی را از بین میبرد. با چنین نگاهی است که مأموران رژیم به سراغ کولبران و سوختبران رفته و به آنان شلیک میکنند. بدین ترتیب آنانی هم که از سقوط بهمن، پرت شدن از کوه، و یخ زدن از سرما نیز نجات مییابند جانشان با گلوله گرفته میشود یا تا آخر عمر باید با نقص عضو زندگی کنند. اگرچه تمامی رسانههای داخلی و خارجی گهگاه به کولبری و سوختبری اشارهای کرده و با مطرح کردن دردنامهها مصائب آنان را بازگو کردهاند، اما تکراری شدن موضوع برای برخی رسانهها موجب شده است تا پرداختن به کولبری و سوختبری جذابیت سابق را برای آنها نداشته باشد و درنتیجه، کشته شدن روزانه کولبران رسانهای نشود.
در غیبت خبری رسانهها، دست نیروهای نظامی نیز برای شلیک مستقیم به کولبران بازتر میشود و آمار واقعی قربانیان لابهلای اخبار منطقهای و جهانی گم میشود تا بدین ترتیب روزانه تعداد بیشتری از زنان و کودکان این مناطق بیسرپرست شوند و مشخص هم نمیشود که چه سرنوشتی درانتظارشان خواهد بود، زیرا یقیناً از این رژیم و دولتهایش انتظار حمایتی از آنان نمیرود. واقعیت این است که کشته شدن برخی از کولبران و سوختبران سبب میشود تا واگرایی خلقی و مرکز نشینی بار دیگر در مناطق مرزی محقق شود که تبعات زیادی به همراه خواهد داشت.
تبعات منفی و مخرب این موضوع از تبعات منفی اقتصادی بیشتر است. در چنین شرایط حاد و پیچیدهای است که پیکار بیامان علیه سرمایهداران غارتگر وابسته و زعمای جمهوری اسلامی بیشازپیش ضروری میشود. مصالح کشور و منافع مردم میهن ما نه سکوت، بلکه مبارزه با رژیم را ایجاب میکند. باید همراه زحمتکشان با رژیم جمهوری اسلامی به مبارزهای خستگیناپذیر دست زد. دلسردی، انزوا، و سکوت و انفعال خواست ارتجاع است. سران خیانتپیشهٔ رژیم جمهوری اسلامی نیز همچون سلف شاهیاش از تاریخ پند نگرفته و درک نکردهاند که مردمی که بهخاطر معیشت ناگزیرند به کاری چنین دشوار تن دهند نمیتوان با تهدید به قتل از کار بازداشت.
ساکنان مناطق سیستانوبلوچستان و همچنین مناطق کُردنشین میهن ما سیاستهای تبعیضآمیز و سرکوبگرانهای که از سوی رژیم ولایی اعمال میشوند هرگز نخواهند پذیرفت، زیرا مردم این مناطق اندرز گرانبهای تاریخ را نیک آموختهاند و میدانند که حق گرفتنی است نه دادنی! آنان به حکام ارتجاعی در هر لباسی که باشند هیچگاه سر فرود نخواهند آورد. بر مبنای چنین اندیشهای است که باید هوشیارانه تمام توان خود را صرف افشا کردن هر چه بیشتر رژیم ضد مردمی بر اساس واقعیات موجود کرده و بر سازماندهی تودهها تأکید میورزد. باید از همۀ نیروهای مردمی و آزادیخواه خواست که برای انجام تعهدی که به تاریخ و تودهها دارند کار مشترک را برای برچیدن بساط رژیم جمهوری اسلامی گام های لازم را بر دارند.