چه می گذرد و چه باید کرد؟بخش اول

نویسنده: آ.آ. کوالیف

هدف جنگ غرب با روسیه، تسلط برمنابع طبیعی آن و نابودی روسیه بمثابه دولت است. تمامی جریان جنگ  گواه بر آن است که این حاکمیت که بر روسیه مسلط است، نمی تواند مقابل این تهدیدات بایستد. برای اینکه درک کنیم «چه باید کرد؟»، در آغاز باید روشن کنیم که «چه می گذرد؟».

چه می گذرد؟

۱-حاکمیت روسیه در چه وضعیتی قرار دارد؟

در سال 1991، بورژوازی در روسیه با غضب حاکمیت، سوسیالیسم را نابود کرد و تسلط خود را از طریق وابسته کردن روسیه به آمریکا برقرار ساخت. اما تنها ما در جهان در این وضعیت نیستیم. در اواسط دهه ۱۹۷۰، ایالات متحده زیر شعار گلوبالیزم، بیش از ۱۲۵ کشور جهان را وابسته خود کرد و سیستم استعماری نو را شکل داد، که پس از فروپاشی شوروی، روسیه، اوکراین و دیگر کشورهای سوسیالیستی  سابق به آن  اضافه شدند. اهرم اصلی مستعمره  شدن این کشورها سیاست  نئولیبرالیسم است که درک آن کلید درک حوادث دیروز و امروز است.

ماهیت واقعی این سیاست در آن است که در عوض دریافت وام با بهره نازل از صندوق بین المللی پول، که نقش اصلی را در آن آمریکا دارد، این کشورها باید سه تعهد اصلی را اجرا کنند:

اول- گذار کامل اقتصاد به مناسبات بازار، آزادسازی قیمت ها و خروج سرمایه از کشور (مرزها)، خصوصی سازی اموال دولتی و خروج دولت از اقتصاد.

دوم- دلاری کردن اقتصاد و تابعیت بانک مرکزی کشورها از صندوق بین المللی پول(یعنی آمریکا).

سوم- نگهداری تمام ذخیره های ارزی در آمریکا (پس اندازها و سرمایه گذاری‌ها).

اجرای این شروط نئولیبرالیسم به انحصار‌های جهانی امکان می دهد سه هدف اصلی در رابطه با کشورهای مستعمره را دنبال کنند:

الف – تخریب بنیه صنعتی این کشورها و تبدیل آنها به صادرکنندگان مواد خام به غرب،

ب – خروج ثروت و منابع مالی از کشورها به نفع سرمایه جهانی،

ج – کاهش جمعیت جهان(!).

این وظایف را دولتهای این کشورها تحت رهبری ایالات متحده اجرا می کنند. به همین دلیل، ویژگی وابستگی دارد.

در آغاز، سیاست نئولیبرالیسیم در آمریکای لاتین به آزمایش گذاشته شد. جایی که در مدت کوتاهی، عملا کل قاره در وابستگی به آمریکا قرار گرفت و کشورهای آن به صادرکننده مواد خام برای انحصارهای جهانی تبدیل شدند.

در روسیه سیاست نئولیبرالیسم با ورود یلتسین به حاکمیت آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. این سیاست نه فقط برای غربی‌ها، بلکه به همان اندازه یا بیشتر برای بورژوازی نئولیبرال روسیه نیز سودآور بوده است. نئولیبرال‌ها با حیله‌گری مدعی هستند که گویا غرب آنها را فریب داده و سیاست نئولیبرالی را به آنها تحمیل کرده است و تعهد دوستی دائمی را «پس از کوبیدن آخرین میخ بر تابوت کمونیسم» به آنها داده‌اند. اما طی این مدت، ۹۰ درصد املاک و دارایی‌های کشور در دستان ۲۰۰ آلیگارخ قرار گرفت. به همین دلیل، ماهیت اصلی حاکمیت همان ویژگی وابستگی را دارد. بدین ترتیب، حکومت روسیه، یک حکومت اولیگارشی و وابسته است که اهرم اصلی آن سیاست‌های نئولیبرالیستی است.

۲- حاکمیت اولیگارشی روسیه استعداد چه عملی را دارد؟

تمام این سالها، از دوره یلتسین تا امروز، حاکمیت به همان سه شرط کشورهای مستعمره عمل کرده است. اکنون سه مرحله اصلی را بررسی کنیم:

مرحله اول، دهه‌ ۱۹۹۰، سال‌های حمله به سوسیالیسم. اولاً، به شکلی بربرمنشانه بیش از نصف صنایع تولیدی کشور تخریب گردید. از همه مهمتر، هسته و زیرساخت آن تخریب گردید: صنایع ماشین سازی، صنایع ماشین تولید، صنایع الکترونیک، صنایع ابزارسازی و… که در نتیجه آن، کشور به صادرکننده مواد خام به غرب تبدیل گردید. فرار مغزها در مقیاس وسیع صورت گرفت. از یک میلیون و دویست هزار دانشمند، بیش از هشتصد هزار نفر از آنها کشور را ترک کردند. ثانیاً، تریلیون‌ها دلار ابزار و وسایل از کشور خارج گردید. همگام با این، ۹۰ درصد از دارایی‌های کشور در دستان ۲۰۰ نفر آلیگارخ قرار گرفت. ثالثاً، جمعیت کشور حدود ۶ میلیون نفر کاهش یافت.

مرحله دوم، سالهای ۲۰۰۰-۲۰۲۲، حرکت نئولیبرالیسم بر همان سه محور کشورهای مستعمره

محور اول – تخریب دولت. برای موسسات سازنده صنایع و کارخانجات یک نوع شرایط «محاصره» ایجاد گردید که هزینه‌ها و قیمت‌های سوخت، انرژی، مالیات و وام بانکی مصنوعاً ۳ تا ۵ بار در مقایسه با رقیب‌های خارجی افزایش یافت. مثلا مالیات در روسیه ۲ برابر آمریکا است. آنچه که مربوط به وام بانکی است، باید گفت بانک مرکزی روسیه که تحت  کنتنرل آمریکا است، سود بانکی را ۱۰ درصد بیشتر اعلام کرده است. این خیلی بیشتر از سودآوری کارخانه یا موسسه است. بدین طریق آنها نمی توانند از این وام استفاده کنند و شرایط رشد موسسه را تامین کنند. در نهایت تولید تخریب می گردد. گذشته از این، بانک مرکزی تشویق کننده تبدیل سرمایه تولیدی به سرمایه مالی است، و این سرمایه از طریق اوراق بهادار ۸ تا ۱۰ درصد سود سالانه دارد.

همزمان با این، برای سرمایه های خارجی چراغ سبز روشن گردید، مخصوصا در زمان ریاست جمهوری مدویدف. موسسه‌ها و کارخانه‌های کشور را به ورشکستگی کشادند و سرمایه گذاران خارجی را وارد کردند. اکنون در روسیه ۶۰ تا ۹۵ درصد اقتصاد کشور در اختیار سرمایه‌های خارجی است.

عملاً استخراج تمامی مواد خام تحت کنترل سرمایه های خارجی است، که قیمت سوخت، انرژی و … را افزایش می دهند. گذشته از این، تمامی مراکز  تجاری بزرگ کشور که در اختیار سرمایه های خارجی است، عملاً ۷۵ درصد سود تولیدکننده گان داخلی را پایین آورده اند- با تهدید به اینکه تولیدات آنها را برای فروش قبول نخواهند کرد.

وابستگی کشور به واردات از ۴۰ تا ۹۵ درصد است. از جمله وابستگی به تکنولوژی مدرن تا ۸۰ درصد است. در نتیجه، صنایع تبدیلی ۸۰ درصد در دوره شوروی به ۲۰ درصد در دوره کنونی کاهش یافته است. رشد اقتصادی روسیه در سی سال اخیر به طور متوسط فقط ۰.۸ درصد است. رشد اقتصاد جهانی ۳.۵ درصد و چین ۷ درصد است.

تولید به شکل مونتاژ کردن قطعات خارجی احتیاج چندانی به کارگر متخصص، مهندس، تکنسین و… ندارد. برای چنین تولیداتی یک ارتش نیروی کار مستعمراتی درست کرده اند. به همین ترتیب، نئولیبرال‌ها تحصیل و علوم را در کشور نابود کرده اند.

محور دوم- خروج سرمایه از کشور که از طرف دولت و نیز بصورت شخصی صورت می گیرد. در این مدت خروج سرمابه از کشور بالغ بر ۵ تریلیون دلار بوده است. بخشی به صورت شخصی از طرف اولیگارشی برای مصارف شخصی خارج می گردد. کیف شخصی آنها بالغ بر ۴۷۰ میلیارد دلار است که در خارج نگهداری می شود.

همراه با خروج سرمایه از کشور، طفیلی‌گری همچون گلهای پرزرق و برق در داخل کشور شکفته می شود. ارتش میلیاردرها در روسیه هر ساله افزایش می یابد و جای اول را در جهان احراز کرده است. درآمد میلیاردرها را می توان از طربق مثلا رهبری «روس نفت» (سچین)؛ «گاز پروم» (میلو)؛ «بانک پس انداز» (گرف) و دیگران سنجید – از ۲ تا ۴ میلیون روبل در روز. تعداد کارمندان دولتی در روسیه کنونی سه برابر دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق است. میزان فساد و رشوه خواری برابر با بودجه سالانه کشور روسیه است.

فقط به حساب این پولهای دزدیده شده از مردم، روسیه می توانست بخوبی پیشرفت کند تا جایی که نقش اول را در جهان احراز کند. اما رژیم دزد و غارتگر، کشور را طوری غارت کرده است که مردم آن امروزه در فقر به سر می برند.

محور سوم کشورهای مستعمره – کاهش جمعیت

در ۳۰ سال گذشته، جمعیت روسیه ۱۵ میلیون نفر کاهش یافته است. با توجه به افت شدید زاد و ولد نسبت به سال ۱۹۸۷، کاهش جمعیت روسیه ۳۴ میلیون نفر تخمین زده می شود، که ۱.۵ برابر بیشتر از تلفات روسیه در سال‌های جنگ دوم جهانی است. اگر قبل از فروپاشی شوروی، جمعیت روسیه سه درصد جمعیت جهان را تشکیل می داد، اکنون این میزان به دو درصد رسیده است و همچنان در حال کاهش است. دلیل افزایش مرگ و میر هم بدتر شدن وضعیت زندگی اکثریت مردم است. و این به دلیل پایین آمدن سطح درآمدها، تخریب بهداشت عمومی و بالا رفتن سن بازنشستگی است. هم اکنون ۷۵ درصد جمعیت کشور در فقر به سر می برند.

۳- از سال 2022 به بعد، آغاز جنگ غرب با روسیه

روسیه تضعیف گردیده است. دلیل اصلی جنگ غرب با روسیه طبق «قانون جنگل» است که قوی ضعیف را می‌بلعد. این جنگ ادامه همان جنگی است که از ۱۹۹۰ آغاز شده است. از آن زمانی که جبهه واحد اولیگاریشی روسیه و سرمایه جهانی جنگ پنهانی را علیه خلقهای روسیه آغاز کردند. یعنی استثمار وحشیانه زحمتکشان، تخریب و غارت اقتصاد روسیه و سرقت ثروت کشور به خارج . به تناسب تضعیف یکی از این غارتگرها، یعنی اولیگارشی روسیه، غارتگران دیگر به رهبری آمریکا برای نبرد نهایی به مرزهای روسیه نزدیک شدند. ولادیمیر پوتین در سخنرانی سال ۲۰۰۷ خود در مونیخ مستقل بودن روسیه را اعلام کرد. اما ماشین حکومتی اولیگارشی وطنی و سرمایه جهانی همچنان به تخریب و غارت کشور ادامه دادند. فقیر شدن مردم و پایین آمدن سطح زندگی آنها با همان شدت ادامه دارد. تخریب و تضعیف ارتش نیز ادامه یافت. خطر فاشیست‌های «باندر» در اوکراین با سرکار آمدن “یوشنکا” در سال ۲۰۰۵ شروع شد و بعد در سال ۲۰۱۴، آمریکا با استفاده از آنها کودتای فاشیستی را در اوکراین سازمان داد و آن را به سلاحی علیه روسیه تبدیل کرد.

جالب این است، زمانی که آمریکا در سایه خواندن لالائی «توافقنامه مینسک»، ارتش نازی‌ها را در اوکراین تشکیل می ‌داد و به سلاح‌های مدرن مجهز می ‌کرد، دشمنان داخلی و خارجی روسیه ضربه بزرگی به اقتصاد کشور وارد کردند. دشمنان خارجی به کمک محاصره و تحریم‌های اقتصادی، و بیشتر از آنها دشمنان داخلی: بانک مرکزی روسیه سود بانکی را تا ۱۷ درصد بالا برد و به شکل عمومی، اجازه فعالیت بانک ها را لغو کردند. بدین ترتیب باعث تخریب تولید شدند. آنچنان که رشد سالانه اقتصاد کشور از مثبت ۳ درصد تولید ناخالص ملی  در ۲۰۱۳ به منفی ۴.۷۶ درصد در سال ۲۰۱۶ رسید. بسیاری مالیات های گوناگون بر گرده مردم نهاده شد و افت سطح زندگی مردم تاکنون نیز ادامه دارد.

نئولیبرال‌ها برای تضعیف کشور در استانه جنگ به هر کاری دست زدند. در زمان آغاز جنگ، ویران کنندگان کشور در لباس نجات دهندگان آن خود را جلوه دادند، اما همان سیاست نئولیبرالی را ادامه دادند(لیبرالیسم بازار و همگرائی اقتصادی).  ولادیمیر پوتین(نئولیبرال اصلی) بارها تذکر داد: «خود را با اداره کردن دستی مشغول نکنید، بازار همه چیز را تنظیم و در جای خود قرار می دهد، ما راه درست را می رویم، راه بازار همراه با همگرائی با بازار خارجی»…. در یک جمله خلاصه، با ادامه این سیاست، دولت همان راهی را می رود که ۳۰ سال است در سه محور اصلی ادامه می دهد:

اولاً تولیدات صنعتی مثل گذشته در «اتاق گاز مرگ» قرار دارد. نرخ بهره بانکی و مالیات ها افزایش یافته است. بانک مرکزی در آغاز جنگ، بهره بانکی را تا ۲۰ درصد افزایش داد که در نتیجه آن، دادن وام به موسسات دو و نیم برابر کاهش یافت. قیمت سوخت و انرژی را افزایش داده اند. حتی به تولیدکنندگان خودی سوخت و انرژی را به قیمت مناسب نمی دهند و …. در نتیجه، در شرایط تحریم و محاصره اقتصادی، موسسات و کارخانه‌های نظامی – صنعتی تخریب و ورشکسته می‌شوند.

در شرایطی که نئولیبرال‌ها اقتصاد کشور را از ۴۰ تا ۹۵ درصد به بازار جهانی وابسته کرده‌اند و اکنون که «شرکای» آنها این همگرائی را به وسیله تحریم‌ها تخریب کرده اند، باید به فکر خودکفائی اقتصادی بود و وارد مرحله برنامه ریزی برای رفع مشکلات آن شد. از سال ۲۰۱۴ صحبت بر سر جایگزینی کالاهای وارداتی است که باید کاهش پیدا کند و فقط در موارد بسیار ضروری به آن متوسل شد، اما همان خط مشی «درهای باز» ادامه دارد.

چنین اقتصادی با تسلط مالکیت خصوصی، «خوش بینی» به بازار، یا در اولویت قرار دادن مناسبات خارجی، نمی تواند در مقیاس لازم و به موقع ارتش را به سلاح های مدرن مجهز کند.

ثانیاً خروج دارائی‌ها از کشور ادامه دارد. قبل از جنگ، ما ۶۴۰ میلیارد دلار ذخیره طلا داشتیم. از این مبلغ، نصف آن را حاکمیت مالی روسیه به «شرکای» خود در خارج هدیه کرد. منظور همان بنیاد رفاه ملی است که ۱۴ تریلیون روبل بود. پس از آن نیز بانک مرکزی روسیه به خروج سرمایه از کشور همچنان ادامه داد، که حجم آن در سال ۲۰۲۲ بالغ بر۲۵۰ میلیارد دلار بود(برابر با بودجه سالانه کشور). بسیاری از اولیگارشی روسیه، مستقیم یا غیر مستقیم، کمک‌های بزرگی به رژیم فاشیستی کیف می کنند. به بیان دیگر، باید گفت که «برادری اولیگارشی تمام جهان» برای مردم روسیه بسیار سنگین تمام می شود. بخش بزرگی از دارائی‌های ما، یعنی 44 هزار کارخانه و موسسه (۷۰ درصد) در اختیار سرمایه خارجی‌ها است. از طریق راه آهن اوکراین ادوات نظامی از غرب به جبهه های جنگ می رسد و از طریق همان راه آهن و با همان واگن‌ها، اورانیوم، تیتان و … از روسیه به غرب صادر می‌شود، یعنی مواد استراتژیک برای ساختن هواپیمای جنگی و دیگر تسلیحات نظامی دشمنان ما. شرکت روس نفت از طریق پالایشگاه خود در بلغارستان ۴۰ درصد احتیاجات ماشین‌آلات نظامی ارتش اکراین را تامین می کند. ۹۰۰ واحد تجاری در اکراین در مالکیت اولیگارشی روسیه است و اینان دشمنان روسیه هستند، قاتلین سربازان ما در جنگ.

ثالثاً کاهش جمعیت. الیگارشی جهانی دست ها را به هم می مالد و نظاره می‌کند که چگونه دو خلق برادر در جبهه های جنگ، دیوانه‌وار همدیگر را قتل عام می کنند. به گفته یکی از سناتورهای امریکایی، ایالت متحده آمریکا هیچگاه تا این حد موثر سرمایه گذاری نکرده بود. اولیگارشی روسیه که بخشی از اولیگارشی جهانی است نیز فعالانه در پیشبرد این امر عمومی سرمایه داری جهانی و مستعمره کردن کشور ما شرکت دارد.

بدین ترتیب حاکمیت اولیگارشی نمی‌تواند طور دیگری باشد و طور دیگری عمل کند. تمامی آنها، هم اولیگارشی و هم کارمندان و حلقه بگوشان آنها پایبند ایده نئولیبرالیسم هستند و منافع مشترک را دنبال می کنند – یعنی حفظ مالکیت خود و پرنسیپ عمومی

«سود بالاتر از هر چیزی است»، حتی بالاتر از منافع عموم ملی. نئولیبرالیسم نمی تواند سیاست خود را تغییر دهد، چون که این سیاست وسیله حاکمیت او و ثروت اندوزی او است.

آنها نمی‌توانند تمام منابع ضروری را برای پیروزی بسیج کنند. درنتیجه، جنگ با تلفات بی شماری طولانی می‌شود. البته چنین حاکمیتی چنین ارتشی هم خواهد داشت. اعلام شده بود که هدف عملیات ویژه نظامی، آزادی دنباس و ممانعت از شلیک موشک به اهالی آن است. اما در مدت یک و نیم سال نه تنها دنباس آزاد نشده، بلکه در این مدت، در مقایسه با قبل از جنگ که مدافعین دنباس از آن محافظت می کردند، مردم بیشتری کشته شده اند و پایان آن هم نامعلوم است. این به نفع کیست؟

نویسنده: آ.آ. کوالیف – عضو هیئت رئیسه شورای مرکزی انجمن دانشمندان سوسیالیست روسیه – «روسو»

22 آگوست 2023

مترجم: ح.ر.بازیار